چند روزی بود که محله از خیانت مرد همسایه آگاه شده بودند .هر کسی حرفی میزد :بیچاره زنش، بیچاره بچههایش، همه مردها مثل هم هستند ،مرد خیانت نکند چی بکند؟
فرشته ی مرگ درب خانه پیرزنی را زد و او را با خود به سرزمین ابدی برد . و از او فرشی، پردهای، ظرفی ،قابلمه ای و تنها یک دانه بشقاب چینی قدیمی با طرحی از لیلی و مجنون به یادگار ماند .و زن را وارثی نبود جز یک پسر و پسر ارثی به خانه نبرد جز یک بشقاب چینی قدیمی.